جدول جو
جدول جو

معنی کشیک ده - جستجوی لغت در جدول جو

کشیک ده
نگهبان، مراقب، جاسوس
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کشیک چی
تصویر کشیک چی
نگهبان، مراقب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چک، توگوشی، لت، تپانچه، کاز، سرچنگ، صفعه،
کنایه از دراز، بلند، وزن کرده شده
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ سَ)
دهی از دهستان رودبنه که در بخش مرکزی شهرستان لاهیجان واقع است و 361 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیر ده
تصویر شیر ده
زن یا جانور ماده که شیر دهد شیر دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
طویل، دراز، ممتد، مدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
((کَ دَ یا دِ))
امتداد داده، ممتد، به سوی خود آورده، جذب کرده، مجذوب، تحمل کرده، برده، حمل کرده، حرکت داده، رسم کرده، خط کشیده، نقاشی کرده، سنجیده، نوشیده، برآورده، ریخته در ظرف (غذا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
جلب کرده، منجر، ضربه دست به صورت به منظور تنبیه
فرهنگ واژه فارسی سره
بلند، طولانی، طویل، مرتفع، ممتد، پس گردنی، تپانچه، سیلی، توزین، سنجیده، نوشیده
متضاد: کوتاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
مرسومةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
Taut
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
tendu
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سیلی، آدم بلندقامت
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بندپی واقع در منطقه ی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
کشک حل شده در آب برای طبخ آش
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
紧绷的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
کھچاؤ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
টান
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
ตึง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
mgumu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
gerilmiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
張り詰めた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
gespannt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
napięty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
팽팽한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
tegang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
खिंचा हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
gespannen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
teso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
tenso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
tenso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
натягнутий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
напряжённый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کشیده
تصویر کشیده
מתוח
دیکشنری فارسی به عبری